در برهه هایی از زندگی به نقاطی حساس میرسیم که تصمیم گیری در آن لحظه به چالشی بزرگ تبدیل میشود و در بین یک چند راهی قرار میگیریم که هر کدام قرار است از یک مسیری خاص ما را به مقصد برسانند، یکی طولانی است و آسان، دیگری کوتاه است ولی صعب العبور. اگر فرض را بر مختار بودن خویشتن بگذاریم و از فاکتور جبر چشم پوشی کنیم، انتخاب بخشی جداناپذیر از ماست و این انتخاب همراه با مسئولیتی ناخواسته است و چه مسئولیتی میتواند بزرگتر از سرنوشت خویشتن باشد که مطمئنا این مسئولیت بر روی دوش هر وجدان آگاهی، سنگینی میکند.
خبری را چند روز پیش خواندم مبنی بر اینکه گویا کنسول های بازی هم جزو اقلامی هستند که واردات آنها برای کنترل بازار ارز ممنوع اعلام شده است و این در حالی بود که علت اعلام ممنوعیت واردات این کالاها وجود نمونه داخلی آنها بوده است. بماند که چرا کنسول های بازی در این لیست جای گرفته اند ولی از این مسئله مطمئن هستم که ممنوع اعلام کردن واردات کنسول های بازی به هیچ عنوان به عدم واردات آنها نخواهد انجامید چراکه تا تقاضا از سوی علاقمندان و گیمر های وطنی وجود دارد، افرادی پیدا خواهند شد که برای کسب سود اقدام به قاچاق میکنند و تا آنجا که من میدانم از نظر فنی امکان اعمال هیچگونه محدودیتی به مانند طرح ریجستری گوشی های هوشمند برای کنسول ها وجود ندارد.
چندی است که سیر تحولات نا امید کننده این روزگار ذهنم را به شدت درگیر خودش کرده است. در این چند وقت آنچنان اخبار بد اینجا و آنجا میشنوم که به سختی میتوانم باور کنم که در چنین جامعه ای امکان زندگی کردن وجود داشته باشد. از مشکلات محیط زیستی گرفته تا اخبار متعدد مرتبط با تنزل اخلاقیات در جامعه، همگی گویا یک صدا فریاد میزنند که دیگر جای امیدی به آینده وجود ندارد.
در این چند ماه اخیر شرایط کاری بستری را فراهم آورد که من به یکی از شهرستان های اطراف کرمان سفرهای کاری متعددی داشته باشم و این مقدمه ای برای آشنایی من با فرهنگ آن منطقه و به خصوص فرهنگ کار در آنجا بود. اولین چیزی که توجه من را به خودش جلب کرد، وجود سرمایه داران متعدد در آن شهرستان بود و این موضوع به گونه ای بود که کاملا جلب توجه میکرد.
چندی پیش در یک جلسه کاری که با یکی از همکاران فرهیخته داشتم، مسئله ای مطرح شد مبنی بر آنکه شرح وظایف من در این مجموعه مطلق نیست و باید برای آن راهکاری جست. چند روز بعد نیز در جمعی از دوستان جدید بودم و بحث به مطلق بودن یا نسبی بودن مفاهیمی مانند اخلاقیات کشید. این دو بحث که در بازه های زمانی نزدیک بهم مطرح شدند مرا واداشت به این بیندیشم که چه مفاهیمی در زندگیم مطلق یا نسبی است.
اولین بار که با مفهوم استارت آپ آشنا شدم مربوط به چندین سال پیش در یک برنامه با موضوع معرفی فناوری ها روز بود به نام کلیک که از بی بی سی فارسی پخش میشد و به مرور زمان این واژه بیشتر و بیشتر میشنیدم. اما بعد از داغ شدن بحث شرکت های دانش بنیان که در سیاست های اقتصاد مقاومتی بود و تسهیلاتی که به این شرکت ها داده میشد بحث استارتاپ ها در داخل داغ و داغ تر شد.
بلاخره شایعات و حدس و گمان ها به پایان رسید و تلگرام فیلتر شد. اما نکته جالب این اتفاق این بود که دستور از دست خارج شدن این پیام رسان از سوی هیچگونه نهاد نظارتی و اجرایی نبود که تا قبل از این میشناختم و در کمال تعجب از جایی بود که متصور شدنش تا قبل از این اتفاق بسیار سخت بود، جایی به نام دادسرای فرهنگ و رسانه تهران!!!
افرادی که به برنامه نویسی علاقمند هستند و این مسیر کاری را انتخاب میکنند، ملزومات و سرمایه ای که نیاز دارند فقط شامل یک لپ تاپ و یک ذهن خلاق است و دیگر هیچ… همچنین دنیای متن باز دستشان را برای توسعه بسیار باز گذاشته است. اما بخت برگشتگانی که در حوزه کاری شبکه فعالیت دارند و به آن علاقمندند به خوبی میدانند که برای ادامه حیات کاری خود نیازمند مجموعه هایی هستند که یا کارشان مرتبط با شبکه باشد و یا نهاد هایی که نیازمند پیشتیبانی و توسعه زیرساخت های خود باشند.
در ابتدای هجده سالگی با توجه به علاقه سیری ناپذیرم به مباحث فناوری، رشته فناوری اطلاعات را در دانشگاه آزاد شهرم انتخاب کردم و مشتاقانه شروع به تحصیل کردم اما دیری نپایید که دریافتم که این راهی که من میروم به ترکستان است!!! مطالبی در دانشگاه تدریس میشد که سرفصلشان شاید در طی دو دهه کوچک ترین تغییری نکرده بود و بعد از چهار ترم خوشبختانه متوجه شدم که مفاهیمی را که می آموزم به مانند دانستن نحوه قلم به دست گرفتن برای خلق شاهنامه است.
مدت مدیدی بود که دوست داشتم مطالبی که به ذهنم میرسد و تجربیاتم را در قالب یک وبلاگ منتشر کنم، اما متاسفانه این امر نیز مانند سایر امور زندگیم به تاخیر افتاد. شروع سال نو و تعطیلات نوروزی، و همزمانی مبارکش با آشنایی اینجانب با فریمورک Hugo این امکان را فراهم آورد که هم وقت لازم و هم ابزار مناسب را برای انجام این مهم داشته باشم. سعی من بر این است که مطالبی را که در اینجا منتشر میکنم برگرفته از تجربیات شخصی و تلفیقشان با نگرش و تحلیل های خودم باشد و الا که اگر غیر از این باشد مشابه این مطالب در سرتاسر اینترنت در قالب وبسایت ها، شبکه های اجتماعی و… پیدا میشود.