در این چند ماه اخیر شرایط کاری بستری را فراهم آورد که من به یکی از شهرستان های اطراف کرمان سفرهای کاری متعددی داشته باشم و این مقدمه ای برای آشنایی من با فرهنگ آن منطقه و به خصوص فرهنگ کار در آنجا بود.

اولین چیزی که توجه من را به خودش جلب کرد، وجود سرمایه داران متعدد در آن شهرستان بود و این موضوع به گونه ای بود که کاملا جلب توجه میکرد. ماشین هایی که در نقاط مختلف شهر میدیم و خانه هایی شخصی که به واسطه کار در آن حضور پیدا کردم، دلیلی بر این نتیجه گیریم بود. مشاهده من از وجود این حجم از سرمایه در یک منطقه توسعه نیافته، موجب حیرت من شده بود و مرا واداشت که کمی از دوستان از این بابت پرس و جو کنم و به این خروجی رسیدم که گویا زمین داران پسته متعدد در این منقطه وجود دارد. قاعدتا وجود زمین داران محصولی با ارزش مانند پسته وجود این سرمایه هنگفت را در این منطقه کوچک توجیه میکرد.

اما آرام آرام که به بطن روابط کاری و درون سازمانی این مجموعه در این شهرستان راه میافتم، بویی از روابط سرمایه دار و کارگر را حس نمیکردم و جالب بود که هرچه جلوتر میرفتم روابط درون سازمانی متاثر و مشابه روابط ارباب و رعیتی بود تا کارمند و کارفرما. این موضوع را در بطن کلیه روابط و رفتارهای افراد به راحتی میتوانستم احساس کنم.

حیرت زده و مات مبهوت مانده بودم که چگونه میشود در دنیایی که مناسبات سرمایه داری تمامی زندگی بشر را در نوردیده است، هنوز در جایی از این کشور و در یک شرکت خصوصی، مناسبات فئودالیسم حکمفرما باشد. گویا هنوز ما در این دیار به صورت کامل از فئودالیسم عبور نکرده ایم و هنوز فئودالیسم زنده است!!!